شهادت پیامبر (ص) بر فضیلت آنان
بر فضیلت این چهار تن دلیلى مهمتر از گواهیهاى پیامبر درباره ایشان وجود ندارد ،که آنان را در بالاترین مراتب عظمت و فضیلت قرار مىدهد . زید بن ارقم از رسول خدا روایت کرده است که به على ، فاطمه ، حسن و حسین فرمود : « با هر کسى که با شما در صلح و سازش باشد در صلحم و با هر که با شما در ستیز باشد در ستیزم » (12) . معقول نیست که پیامبر با هر که محارب با على ، فاطمه ، حسن و حسین است در جنگ باشد مگر وقتى که هر یک از آنان ملازم با حق و از آن جدایى ناپذیر باشند . پیامبر بزرگتر از آن است که با دشمنان این چهار تن دشمنى کند در حالى که آن دشمنان بر حق باشند .
حبشى بن جناده نقل کرده است که او خود از رسول خدا شنید که مىفرمود : « على از من است و من از او ، و بجز على کسى حقى را از طرف من ادا نمىکند » (13) .
طبیعى است که مقصود پیامبر (ص) آن نبوده است که على را - به خاطر خویشاوندى با خود - بر دیگران امتیاز بخشد . عباس عموى پیامبر (ص) بوده است ، دیگر هاشمیان و در میان آنان جعفر بن ابى طالب ، همان خویشاوندى را با پیامبر (ص) داشتند که على (ع) داشت . اگر خویشاوندى سبب امتیاز بود ، باید هر کدام از آنها شایسته اداى حق از جانب رسول خدا (ص) مىبودند ، در صورتى که او خود فرموده است : « جز على ،کسى از جانب من حقى را ادا نمىکند . » و آن نیست جز آن که على (ع) براى اداى حق از سوى پیامبر (ص) و مشابهت با او ، واجد استعدادهاى طبیعى بوده که دیگر مسلمانان از آنها بىبهره بودهاند . در حدیث است که سعد بن ابى وقاص هنگامى که معاویه مقام على (ع) را نکوهش مىکرد - به او گفت : آیا این حرف را درباره مردى مىگویى که از پیامبر خدا (ص) درباره او شنیدم ، که مىگفت : « هر کسى را که من سرور اویم ، پس على سرور اوست . » و شنیدم به او مىفرمود : « تو نسبتبه من به منزله هارونى نسبت به موسى ، جز این که پس از من هیچ پیامبرى نخواهد آمد » (14) .
رسول خدا ، منزلتى به على بخشیده که به هیچ کس دیگر نداده است ، در عبارت اول او را صاحب اختیار هر مرد و زن مسلمان قرار داده است چه آن که قرآن به صراحت مىگوید : پیامبر از خود مؤمنان بر ایشان سزاوارتر است و این عبارت پیامبر (ص) همان جایگاه را به على اعطا مىکند پس او صاحب اختیار تمام کسانى است که رسول خدا صاحب اختیار آنهاست .
و در کلام دوم ، على را به منزله هارون نسبت به موسى قرار داده است ، و معناىآن چنین است که وى در رتبه بعد از پیامبر خدا قرار دارد . بدیهى است که هارون در رتبه پس از موسى بود و کسى میان قوم موسى در فضیلت همپایه هارون نبود . در نتیجه ، بر طبق این سخن ، على داراى همه مقامهاى هارون بوده است جز مقام نبوت که پس از حضرت محمد (ص) نبوتى در کار نیست .
بخارى روایت کرده است که رسول خدا به على فرمود : « آیا نمىپسندى که نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى باشى » (15) .و نیز بخارى روایت کرده است که پیامبر خدا فرمود : « فاطمه بانوى زنان بهشت است » (16) . البته ورود به بهشت در گروى تقواست . و در صورتى که فاطمه بانوى زنان بهشتباشد ، پس پرهیزکارترین زنان هم خواهد بود .
ابو هریره روایت کرده است که رسول خدا فرمود : « هر کس حسن و حسین را دوستبدارد مرا دوست داشته است و هر که آنان را به خشم آورد ، مرا به خشم آورده است » (17) .و حاکم در مستدرک نقل کرده است که رسول خدا فرمود : « هان مثل خاندان من - در میان شما – همانند کشتى نوح است ، هر کس سوار آن شد نجات یافت و هر که از آن تخلف کرد ، غرق شد » (18) .
پیامبر خدا پیروى اهل بیت را وسیله نجات قرار داده است و مخالفت ایشان را علت غرق شدن ; و معنى آن ، چیزى جز این نیست که گفتار و رفتار ایشان مطابق گفتار و رفتار اوست ، پس اطاعت ایشان ، اطاعت او ، و مخالفتبا ایشان ، مخالفت با اوست .
|